سخن سنجیده


به نام خداوند دادگرم

 

سخن سنجیده

 

سوگند خونین (CHATAK)

نام فیلم هندی زیبایی هست با بازی سونی دئول (کاشی نات {راجو}) و میناکشی سشادری (گوری) آمریش پوری (شامبو نات) و دنی دنزونگپا (کاتیا) محصول 1996

داستان درباره ی کسی هست که برای درمان پدر خوانده اش به شهر می رود و در خانه ی برادر خوانده اش می روند . در محله ی برادر خوانده کسی به نام کاتیا زورگیری می کند و حتا پلیس هم با او دست اندرکار است . باجگیری ها و ظلم کاتیا و برادرانش بیش تر می شود تا این که راجو با کاتیا درگیر می شود و ...

اکشن این فیلم مانند دهه ی نود بیش تر واقعی به چشم می آیند تا اکشن های تازه ی بالیوود که بیش تر فانتزی هست و آن هم برای این که هر بچه ای بداند غیر واقعی هست و انجامش ندهد .

پدرخوانده ی راجو دیالوگ های بسیار زیبایی در این فیلم دارد که انسان را به اندیشه فرو می برد و یکی از آن ها این هست که

(( راجو ! دشمن تو کاتیا نیست ، دشمن تو ترسی یه که مردم از کاتیا دارن ، اگر تو این ترسو از بین ببری حتا یه بچه ی کوچیک هم ازش نمی ترسه و باهاش درمی افته . ))

 

نشان من از بازگویی این ها تحلیل یا نقد یا تعریف و تبلیغ نیست بلکه بازگویی رویکردی از چنین گفته های سنجیده ای هست . بیش تر همین جور هست که مردم از ستم و ظلم باخبرند و سکوت می کنند و یا قبول می کنند که به آن ها ظلم شود چون ناامید و ترسو هستند .

گفته ی درستی هست چون کاتیا رفت یا اصلا کشته شود ، خب کاتیای دیگری با نام دیگری می آید چون مشکل و دشمن ترس و خم شدن در برابر ظلم هست .

سخن های سنجیده و اندیشه پدیر که اندیشه ی هر کسی را روشن می کند بسیار هست ولی دریافت کجا و هنایش یا تاثیر کجا و انجام کجا .

 

برای نمونه :

دکتر شریعتی در کتاب و سخنرانی ( آری اینچنین بود ، برادر ) سخنی سنجیده از بزرگی که توجیه کننده ی همه ی تاریخ است که می گویند :

(( این جنگ ها عبارت بود { است } از جنگ دو گروهی که با هم می جنگیدند بدون این که هم را بشناسند و برای کسانی که با هم نمی جنگیدند اما هم را می شناختند .))

(( و ما را می بردند نابود  و قتل عام می کردیم ، نابود و قتل عام می شدیم اگر شکست می خوردیم ، داغ و دردش را پدران و مادران ما ، و روستا های متروک و مزارع خراب ما تحمل می کرد و اگر پیروز می شدیم افتخار و قدرت نصیب کسانی دیگر می شد و ما هرگز در فخر و غنیمتش سهیم نبودیم ))

 

کمی بیندیش ! هنوز هم چنین هست تنها ظاهرش فرق کرده است .

دولت ها به مردم کشورهای دیگر می گویند که حساب مردم از دولت شان جداست

اما

 

دولت ها به هم کمک های تسلیحاتی و فناورانه می کنند تا دولت های دیگر جاسوسی مردم را بیش تر کنند و حریم خصوصی که همه از آن دم می زنند و حقوق بشری و حق بیانی که بخاطرش جلسه ها و شوارها و سازمان ها تشکیل می دهند ، نقض شود .

مردم جهان این ها را می دانند ولی ساکت هستند برای ترس برای این که منفعت کنونی شان از دست نرود و برای این که دولت ها سلاح دارند و مردمی از خودشان که برای دولت ها کار می کنند و مردم را سرکوب می کنند و از این اسلحه استفاده می کنند .

و اگر این استفاده کننده های اسلحه ها برای حفظ دولت ها نباشند ، آیا دولت ها می توانند این همه اسلحه را از روی زمین بردارند و از آن استفاده کنند ؟

و هنوز مردم با هم همبستگی ندارند و زمانی که کشوری می ایستد ، کشور دیگر نگاه می کند گویی فیلم سینمایی اکشن می بیند و کشور دیگر و کشورهای دیگر

بسیار غیرت کنند چند تن جلوی سفارت کشور مذکور می ایستند و چند جمله می گویند و فیلمی می گیرند و در رسانه ها پخش می کنند و می روند و باز مردم بیننده فقط می بینند و گاه یک ( ای وای ! ) بگویند .

تا کی ؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.