لیلا بلوکات بازیگر 35 ساله کشورمان می باشد که این روزها در تئاتر فعالیت می کند و سرپرستی 8 کودک را برعهده گرفته است.
خیلیها شاید او را با بازی در نقش نفرتیتی در سریال یوسف پیامبر ساخته
زندهیاد فرجالله سلحشور بهخاطر داشته باشند، اما لیلا بلوکات هم مانند
بسیاری از هنرمندان برجسته و موفق سینما و تلویزیون از عرصه تئاتر برخاسته
است.
او چند سالی است که در عرصه تصویر کمتر فعالیت دارد و بیشتر وقتش را به انجام امور خیریه و بازی روی صحنه تئاتر میگذراند.
بلوکات این روزها در نمایش «شکار مرغابی» به کارگردانی حمید قطبی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته و بازی خوبی را ارائه میکند.
با او درباره فعالیتهای هنری و شخصیاش گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه بخشهایی جذاب از آن را میخوانید.
تلخیها کنار شیرینیها
من مسئولیت هشت بچه را پذیرفته ام. سال گذشته یکی از آنها به علت نرمی
استخوان فوت کرد. این اتفاق برایم بسیار ناراحتکننده بود، من به این
بچهها وابسته شدهام و مرگ یکی از آنها برایم خیلی دشوار بود، تا حدی که
مسئولان تا یک هفته نتوانسته بودند به من بگویند چه اتفاقی رخ داده است.
همه به من میگویند تو چه دلی داری، اما نمیدانند دیدن این بچههای مریض
چقدر برایم دشوار است، وقتی پیش آنها هستم میگویم و میخندم اما در
تنهاییام گریه میکنم. ولی دیگر آن قدر بیمار دیدهام که قوی شدهام و
میتوانم آرام باشم و به آنها کمک کنم.
خوب و بد فضای مجازی
حضور در فضای مجازی تجربه نسبتا خوبی است. میتوانم بگویم 70 درصد مردم
با مهربانی همراهی میکنند اما 30 درصدی هم هستند که حرفهای نامربوط
مینویسند و تهمت میزنند. باور کنید من اصلا در دلم نیت ریا و تظاهر ندارم
و آنها را که چنین قضاوتی دارند به خدا واگذار میکنم. هر چند خیلی هم مهم
نیست، آدم باید با خدا معامله کند. خدا اگر آدم را قبول داشته باشد دستش
را رها نمیکند و اگر ریایی ببیند تنهایم میگذارد. همین که خدا کمکم
میکند برایم اتفاق خوبی است و احساس رضایت دارم.
حضور پررنگ در تئاتر
سه سال است کمتر کارهای تصویری انجام دادهام و نمایش کار کردم. تا
پارسال اواخر سال برای این که از کار تصویر دور نمانم در دو فیلم «دراکولا»
و «آس و پاس» بازی کردم که در نوبت اکران عید فطر قرار دارند. در این چند
سال بیشتر روی صحنه تئاتر بوده ام و میتوانم بگویم نسبت به تئاتر عِرق
خاصی دارم و آن را خیلی دوست دارم و فراموشش نمیکنم. میدانم مردم بیشتر
مرا با تصویر میشناسند و میخواهند بیشتر شاهد بازیام در فیلمها باشند
تا صحنه تئاتر. تمام سالهای گذشته تئاتر کار میکردم اما اولویتم تصویر
بود. به لحاظ این که وقتی سر کار تصویر هستی وقت نمیکنی در تئاتر زمان
بگذاری. در این سه سال اغلب کارهای تصویری پیشنهاد میشد که دوست نداشتم؛
بنابر این وقت را غنیمت شمردم و حضورم را در تئاتر پررنگ تر کردم تا با
تمرین و ممارست دوباره روی صحنه تواناییهای بازیگری خودم را تقویت کنم.
نمایش چه کسی مرغابی را شکار میکند؟
وقتی متن نمایش «شکار مرغابی» را برایم ایمیل کردند خارج از کشور بودم.
آن را خواندم و از این جنبه برایم جالب بود که پیش از این ترجمه ای از آن
در ایران منتشر نشده و اجرای صحنهای هم نداشته است. بنابراین بازی در آن
را پذیرفتم. متن این نمایش نوشته الکساندر وامپیلف از نویسندههای جدید روس
است و کارگردان آن حمیدرضا قطبی و تهیه کننده اش ناهید دل آگاه، سینمایی
هستند. «جامهدران» آقای قطبی را هم خیلی دوست داشتم و این همکاری برایم
جذاب بود. نقشی که به من پیشنهاد شد در سبک و سیاق کارهای قبلیام بود. به
همین خاطر نقش دیگری را پذیرفتم که تا به حال مشابهاش را بازی نکرده باشم.
در «شکار مرغابی» نقش شخصیت اصلی نمایش را که یک معلم است، ایفا میکنم.
او فوقالعاده منظم بوده و قوانین خاص خودش را دارد، اما همسرش مردی سبکسر،
خیانتکار و شرابخوار است. این مرد در زندگیاش عاشق شکار مرغابی است اما
همسرش میداند که او فقط ادعای شکار مرغابی را دارد و هیچ وقت از پس این
کار برنمیآید.
توجه به کارهای خیر
اکنون من یک خیریه به نام خیریه مهر لیلا را دارم. چون از کودکی در
خانواده ای بودهام که به کارهای خیر اهمیت میدادند . کمک کردن را دوست
داشتم. از زمانی که صاحب درآمد شدم، طبق یک نذری که داشتم وارد این حوزه
شدم. از زمانی هم که خیریه را تاسیس کردهام بسیاری از هنرمندان و
ورزشکاران همراهیام کردهاند. در این مسیر سمت بیماران مبتلا به سرطان،
سندروم داون، معلولان، ام اس و... رفتهایم و همچنین از بچههای بیسرپرست و
بدسرپرست هم حمایت کردهایم. هنرمندان و ورزشکاران این بچهها را به
برنامههایشان دعوت میکنند، با آنها دیدار میکنند و ورزشکاران هم با آنها
ورزش میکنند. خلاصه من همه سعیام را میکنم آرزوهایشان را برآورده کنم.
اگر پولدار بودم
من که آدم خیلی پولداری نیستم بنابراین مجبور بودم از همه مردم کمک بخواهم. خیلیها این کار مرا گذاشتهاند پای ریا و تظاهر. میگویند کارهایم ریاکاری و خود شیرینی و تبلیغ کردن خودم است. باور کنید اگر خیلی پولدار بودم چراغ خاموش پیش میرفتم و نمیگذاشتم هیچکس خبردار شود. اما حالا که اینطور نیست از موقعیت شغلیام استفاده میکنم و سعی میکنم همه را به کمک کردن دعوت کنم. خبرنگارها خیلی به من کمک کردند و با اطلاعرسانیشان کار خیر بزرگی انجام دادند. وقتی بیمارستانها و پزشکان بدانند که من در حال کمک به این بیماران هستم قطعا همراهی میکنند و اتفاقات بهتری رخ میدهد.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
تحریف و توجیه بعل
بر پایه ی پژوهش های انجام شده بعل مانند مولوخ (مولوچ، مولخ، مُلُخ، مولوک ، مولک ، مولاک ) رب النوعی است خواهان خون بچه ها و حتا آتش مولوخ هم معروف هست .
و مردمی که برای رضایت و برکت عطا کردن این بت ها بچه های بی گناه و باهوش و زیبا ی خود را به پایش به آتش انداخته و قربانی می کرده اند و می کنند البته شیطان پرستان حاضر از بچه های دیگران مایه می گذارند .
ولی این نوشته برای بازگویی بت ها و افکار و اعمال شیطانی و غیره نیست ، این درباره ی تحریف و دیگرگون نشان دادن این نمادها و بت ها توسط شیطان پرستان هست در رسانه ها به ویژه رسانه هایی که پرمخاطب تر هستند و بیننده ها ی بیش تری دارند و به طرق مختلف از فیلم و عکس و کارتون و ... .
پیش از این در خفا نمادهای افتخارشان را در همین رسانه ها و به همین طرق می فرستادند ولی اکنون دست کم توجه من جلب شده به معکوس نشان دادن و توجیه همین نمادهای افتخارشان هست .
چند هفته پیش بود که از همین شبکه ها فیلمی دیدم درباره ی بعل و مولوخ که توجه مرا جلب کرد چون با پژوهش و نوشته ها و ... بسیار دیگرگون بود . فیلم درباره ی اسنادی بود که نویسنده ای به دست آورده بود از قتل های خانوادگی که یکی از بچه های شان ناپدید می شد .
شوم (Sinster)
کارگردان : اسکات دریکسون
تهیه کننده : جیسون بلوم
نویسنده : اسکات دریکسون و رابرت کارگیل
تاریخ انتشار : 11
مارس 2012 (SXSW)
5 اکتبر 2012(انگلستان)
12 اکتبر 2012 (ایالات متحده)
و 21 اوت 2015 انتشار شوم 2 هست .
{نام و مختصری از شناسنامه ی فیلم را برای آسانی در یافتن در منبع که ویکی پدیا هست و منابع دیگر گذاشته ام . شاید برای کس دیگری هم جالب باشد . }
نماد و تعریف و اعمال آن بسیار همخوانی داشت با بعل که نامش را با تغییراتی در تلفظ عوض کرده بودند . در پایان فیلم روشن می شود که بچه های مفقود شده قاتلین خانواده های خود بوده اند که بعل که در فیلم بوگول نام گذاری شده آن ها را می برد در همان فیلم و می خورد !!!
چه توجیحی !!!
و چه قصاص جالبی می کند این رب النوع عادل!! که همان شیطان هست !!!
این فیلم را هر از چندی نشان می دهند تا خوب جا بیافتد که این رب النوع عادل و مظلوم !!! برای چه بچه ها را می خواسته و می کشته و می خورده !! و چه بچه هایی را می برد ؟!
یعنی بچه های قاتل را ـ که خود مسخ کرده برای کشتن خانواده شان ـ به مجازات می رساند !!!
رب النوع عادل و مظلوم شان را در اندازه ی لولو بی آزار و مجازی نشان داده اند که برداشت عموم از این اعمال شیطانی توجیه شود .
و این فقط آغازی برای توجیه و استحمار دیگران هست که نخست با نشان دادن و پس از افشا شدن با توجیه و دروغ در عوام این را جا بندازند که نمادهای افتخارشان ترسناک نیستند ، دشمن بشر نیستند و سپس جلوه خواهند داد که ستودنی و باعث افتخار هم هستند و زمانی که عامه بی آگاهی جلب شیطان شد ؛ دامنه ی اسارت شان را سخت تر و بشر را بیش تر در منجلاب بکشانند .
از سال 2012 که آخرزمان را اعلام کردند و تاریخش را هم گفته بودند تا کنون شاهد موج جدیدی از بروز شیطان و مسلک آن هستیم . از پیش کمی بود ولی از آن زمان بیش تر و علنی تر حضور شیطان را حس می کنیم در رسانه ها و تشکیلات سرگرم کننده ی جهانی در سراسر جهان که بیش تر از هر زمان با افشاگری ها گویی قدرت تازه ای گرفته اند .
در آینده بیش تر و بیش تر شاهد چنین فیلم ها و حتا کارتون و بازی های رایانه ای و غیره می شویم که شیطان را علنا قهرمان معرفی می کند
ولی این ما هستیم که با آگاهی باید برداشت و راه درستی را برگزینیم تا از راه شیطان که براستی دشمن بشر هست دور و دور تر شویم .
امروزه با بد جلوه دادن خدا پرستان با اعمال وحشیانه ی گروهک ها و اشخاصی که کباده ی دین بر دوش می کشند و به نام خدا انسان می کشند و اعمال شوم انجام می دهند و در حقیقت طرفداران شیطان هستند قصد دارند که مردم را از راه خدا دور کرده و به راه شیطان بکشانند
و تنها کسانی که با آگاهی و باور راستین به آفریننده ی یکتاست که در دام شوم نمی افتند .
به امید خدا
این مقاله مورد تایید آفتاب قرار نگرفت. چرا؟ نمی دانم ...