بیست و هشتم اسپند, روزی که شاید برای هر کس یک روز مانند روزای دیگه باشه ولی برای من سالروز آشنایی استاد بزرگ هنرهای رزمی و انسانیت جهان استاد بروس لی ❤️هست.
سال ها پیش در این روز که شکست خورده و اندوهگین و سرخورده و بی یار و یاور و استاد در دنیای تاریک و هشتناک خودم با ترس و سرخوردگی و ویران زنده هم نبودم, مرده ی متحرکی بودم زخم خورده از نامردی و سرخورده ی ناجوانمردی ها.
بجای پناه بودن و همدردی و... در برابر ستم و رنج هایی که برده ام, شماتت و سرزنش و تهمت و انگ و... سهم من از خویشاوندی بود.
در آن روزها پرتوی امید از روزنه ای تابید .
درست یادم هست که فیلم مشت خشم که خشم اژدها هم نامیده می شد را با دستگاه ویدیو دیدم و با شوری که در بازی و هستی استاد بزرگ بروس لی❤️ بود, دریافتی ناآشنا از امید و پایداری در من درست شد و پس از آن همزمان با تکاپوی من برای شناخت استاد و دریافت بودن و یاری استاد در زندگی من و نیرویی را دریافتم که می دانم از استاد هست و خداوند بزرگ به من ارزانی داشته با من همراه شده تا کنون.
در هر جا بودن استاد را در می یابم و پشتیبانی را و از هر کس که بوی سخن استاد را بدهد شنوا ی سخن و باورمندش می شوم . بارها این دریافت با من بوده و هست و به آن باورمندم چون از همان روز, استاد در دریافت هایم و در رویاها و بیداری با نشانه های روشن و راستین راه را به من نشان داده اند. و من چه کسی باور کند و چه نکند, و چه دیوانه پنداردم و چه دانا, به پیام های استادم پاسخ هایش (آری ) می دهم. استاد همیشه مرا یاری و استادی کرده اند و در خودسازی من و بیرون آوردن من از آن مرده ی متحرک ترسوی توسری خور عاجز به همین که هستم و در آینده خواهم بود و رهاندن من از پستی و اهریمنی نقش بسیار مهم و ارزشمندی دارند و خواهند داشت.
و امروز روز آشنایی من با استاد بزرگ بروس لی❤️ هست که ارزشمندترین روز زندگی من هست. روزی که برای من روز سپاسگزاری هست.
استاد بزرگوار و مهربانم❤️! ستاره ی قرن که به دید من خورشید قرن
Gita
جمعه 28 اسفند 1394 ساعت 01:55
پسر کوچک با خشم و پی ریختگی کنار پسربچه ی کوچکتر از خودش آمد و گفت:
باید از جهان بزرگ ترا دور شیم . اونا بسی کثیف و ناپاکن .
پسربچه به پسر نگریست با مهربانی و گفت:
می دونم کیا رو می گی . منم از دستشون پی ریخته می شم ولی کاری از دستم برنمی آد مگر این که بهشون رو نکنم .
پسر کوچک باورمند با پی ریختگی گفت زمانی که دست هایش را مشت کرده بود که
ولی یکی باید بهشون یه گوشمالی درستی بده . اینا از مهر و مردمی بویی نبردن . تنها برای خواسته هاشون همه رو می خوان نابود کنن . همه رو آزار بدن .
پسر بچه با آرامی اندیشناکی گفت:
ولی کاری از دست ما برنمی آد . تازه بخوای گوشمالی شون بدی ، خودشون می شن یه پا آموزگار زمونی که خودشون از این بدترو انجام می دن .
پسر کوچک باز لب گشود و گفت:
جلوشون واسیم بهتره . بهشون گوش ندیم و خاموش باشیم گمون می کنن کودنیم و هیچی دریافت نداریم . برای رسیدن به خواسته هاشون هر کاری می کنن .
Gita
چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 15:14
کمپینی که مشاهئه می کنید یه حساب ساده ی سرانگشتی یه که با انجامش می تونیم فرهنگ قشنگی یو بسازیم تا کسی گرسنه نباشه .
با خودمون دو دو تا چهارتا باشیم و بهونه نیاریم
کمپین برنج
کمپین برنج
Gita
سهشنبه 24 آذر 1394 ساعت 23:39
زائر های ایرانی را
می بینم که با افتخار عازم رفتن به کربلا و... هستند
حتا پس از شنیدن,
دیدن و دانستن این که از حال همسایگان خویش خبر ندارند
یا کارگرانی هستند
که حقوق شان صرف رفتن و بودن و ماندن آن زائر ها
در اولوهیت حضور در این اماکن زیارتی و متبرکه می شود و پس از زیارت و عروج
آن هاست که حقوق کارگران شهرداری و... داده می شود. تا آمدن زائر های ایرانی این
کارگران و خانوادهها شان باید گرسنگی و فشار قسط ها و بدهی ها و طلبکارها و... را
تحمل کنند که تحمیل شده ی زیارت زائر هاست.
با دانستن این ها
باز هم با افتخار عازم رفتن به کربلا و زیارت عتبات و عالیات و کربلای معلی و...
هستند.
داعیش گروه خاصی
نیست, داعیش رفتار متحجرانه و ظلم خفی و هویدای ماست.
Gita
چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 23:16
تنها در یک رخداد از زندگی کسی مانند استاد بزرگ بروس لی چند روایت گوناگون
هست که هر کدام به اندازه ی خود مشکوک و اندیشه پذیر هست
آسیب دیدگی کمر استاد بزرگ بروس لی
در کتابی که همسرش نوشته این رخداد را حادثه ای از سهل انگاری خود استاد
می داند ؛ در کتاب مذکور نوشته شده که با قرار دادن دو وزنه بر شانه های استاد زمانی
که خم شده بودند, چنین پیش آمده که با خرد جور درنمی آید چون توانایی و نیروی نمایان
از کسی که با دو انگشت شنا می رفته و کوب مشت یک اینچی توانمندی داشته چنین چیزی به
دور هست که با دو وزنه چنین رخدادی پیش آید.
در فیلمی به نام داستان اژدها نشان داده شده که این آسیب بر اثر ضربه ی
پایی بوده که از پشت با پرش سختی پس از رزم پیروزمندانه ای رخ داده شده که این هم با
خرد جور درنمی آید چون برخورد از پشت با ضربه ای که با پرش همراه هست بی برگشت آوایی
دارد که استاد را متوجه می ساخت کسی دارد به سویش می پرد و با تندی و شتاب واکنش
استاد که همه در ایشان سراغ داریم چنین چیزی درست به چشم نمی آید.
در سریال بروس لی که در تلویزیون ایران هم پخش شد؛ نشان داده شد که آن
آسیب از پرش نبود, از کوبیدن چوب به بزرگی تنه ی درخت توسط حریف دیرینه ی استاد بوده
که باز هم با خرد جور درنمی آید چون اگر حمله کننده صدایی هم نداشته در یورش خود, دست کم جا به جایی اشیاء و
شتاب و هوشیاری استاد در واکنش نشان دادن هنوز این رخداد را مشکوک و اندیشه پذیر می
نماید .
این در یک رخداد از همه ی زندگی استاد بزرگ بروس لی هست که هم عصر ما هست
و راوی و فیلم و... هستند برای اثبات و دارای چند روایت هست همین یک رخداد که گفته
شد.
چه رسد به روایات و رخدادهای تاریخی و غیر ه که سال ها دورتر از عصر ما
هست و شاهدی و ثبوتی جز روایت راویان نیست
.
Gita
چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 23:02