ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حیا یا ناشکری
از سوی دیگر نیاز می بینم بنویسم که برخی واژه ها دربردارنده ی دسته حتا دسته هایی از چم ( معنی ، معنا ) های گوناگون درونی و بیرونی هستند مانند
کون در زبان گفتاری نشیمنگاه است و اندامی از تن که برخی زشت می دانند و نام های خارجی ر بکار می برند برای حیا و ادب !!!
و حال این که در زبان نوشتار در بردارنده ی بودن و هستن است
برای نمونه سراینده های دیرینه ی زبان فارسی چون سعدی و مولوی و ...
چون عده ای عزت به نفس ندارند و نامش را می گذارند حیا نباید این پرده ی حجاب را بر حقیقت کشید
در هر زبان واژه هایی هست که در زبان ما دربردارنده ی واژه ها و چیزهای دیگری هستند برای نمونه
کوس در زبان ترکیه ای چمنده ی ( خیلی بزرگ ) است و در پارسی نام اندام تناسلی زنانه است ...
کیر در زبان هندی چمنده ی ( نوعی نان ) است و در پارسی نام اندام تناسلی مردانه است
کونده در زبان آلمانی دربردارنده ی ( مشتری ) است و در پارسی یک ناسزا یا بد و بیراه است
کونو در زبان ترکیه ای گیرای ( موضوع ) است و در پارسی فحشی از اندام پشتی انسان که به آن اشاره شده است !!
و ...
حالا چون در زبان فارسی دیگرگون است ، آن ها نگویند یا کسی که به زبان های دیگر می خواهد بگوید ، نگوید یا با نیشخند یا اخم بگوید .
این جاست که باید گفت
سهراب سپهری گفت
« چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید »
اما باید مغرها را هم شست
تا جور دیگر اندیشید .
بحث حیا و خجالت را می کشند وسط برخی
شرم از چه ؟
گفتار و نام بردن اندامی که خداوند ساخته و پرداخته است ؟
به زبان آوردن نام ویژگی و قابلیتی که خداوند گذاشته و قرار داده است ؟
بخاطر عدم عزت نفس و عقده ی تحقیر کردن خود و دیگران
به خداوند توهین می کنی ؟
چون تو خجالت می کشی از خودت
دیگران هم باید از خودشان خجالت بکشند ؟
اکنون عقده ای هایی با خصومت از درون تحقیرشده شان می تازند
پس لخت بیایم بیرون ؟ و ...
جستار درباره ی گفتار و برداشت و درون مایه ی این گفتارها و رفتارهاست .
بنشین و بیندیش
انسانی ، اسپند نیستی بالا وپایین بپری وجلز ولز کنی .
بیندیش
#آنهاازفکرتومیترسند
#آنهاازفکرتو_میترسند
#اندیشیدن #اندیشه #خرد #زبان
راستی که آن احمق ها آن قدر گستاخند که به سعدی شیخ اجل سعدی بزرگ ، مولانا جلال الدین محمد بلخی ( خراسانی ، آن زمان برای خراسان بوده و ایران ) بعد رومی ( که آن زمان باز برای ایران بوده ) خرده می گیرند !!
چه بگوید ؟ میان سروده و دادن پیام های بزرگ و ژرف بیاید مراعات خجل بودن و حیا و درخواست عفت کلام و عدم عزت نفس تو را دهد ؟!
کی هستی خودت را با آن بزرگان مقایسه می کنی ، بالاتر می بینی ؟ اجازه ی دخل و تصرف می دهی ؟ ایراد می گیری ؟ می توپی ؟ این چه جراتی است ؟
این چه گستاخی است ؟
این چه کستاخی است ؟!! آه ! گفتم کستاخی ، سرکش نگذاشتم ، خجالت کشیدی و به خطا افتادی و من بی حیا شدم از مغز فاحشه ات ...
و خود را بالامقامی دیدی !!
قاضی شدی و قضاوت کردی !!
فقط تو صحیح می گویی !!
فقط تو حق داری !!
آخه همه ی حق ها را تو یکجا خریده ای به کسی نرسیده است !!!
منظورم فقط همان کسانی است که این گونه فکر می کنند .
26/7/1401