۲۰۰ سال است که دولتهای جهان سرشون رو کردن توی کون مردم، فضولی میکنند و از مردم بزور باج میگیرند!
هر کسی را که بخواهند …
سانسور میکنند
میکشند،
تبعید میکنند
و زندانی!
عکس بالا را ایلان ماسک گذاشته است
فضولی
#فضولی ، #دخالت ، #قضاوت ، #نظردادن ، #توهم #داناانگاری ، بی اجازه دخیل کردن خود و همه ی این ها را مولانا جلال الدین محمد بلخی خراسانی درست گفته (به قول غریبه های مقلد مصطلح شده )
« #شهیدکیرخر »
در اصل باید می نوشتم اما برای فهماندن به کسانی که نمی خواهند بفهمند این توضیحات لازم بود.
( غریبه با غریب فرق می کنه ها! #غریب کسی است که غریب و بیگانه است مال آنجا نیست اما #غریبه بیگانه شده حالا خودش خودش را بیگانه می انگارد و می کند و یا دیگران بیگانه اش می انگارند و می کنند)
فضولی همان گستاخی دخالت کردن و قضاوت کردن و حکم دادن و ... از روی توهم داناانگاری است که درجه اش از زندگی خود شخص آغاز می شود تا می رسد به دیگران و در درجه ی نهایی گستاخی می رسد به خدا که اصطلاحا می شود کونش را جای خدا می ذاره !
درجه ی زندگی #خود کمرنگ است می گوید چرا این کار را کردم چرا #ناخودآگاه این کار را با من می کند چرا خودم با خودم این کار را کردم و ... چون مربوط به خود است زیاد فضولی به چشم نمی آید و یک جمله هم نمی گوید حتما حکمتی (دلیل و برهانی) بوده که چنین شده شاید بدتر می شد با انجام بیش و کم یا جور دیگر آن کار و ...
اما درجه ی زندگی دیگران تا آن جا پیش می رود این گستاخی که گاه قانونی هم می شود ! جای مجرم و #قربانی عوض می شود چون قضاوت از روی نادانی است که درون توهم داناانگاری نهفته است . از فضولی در ظاهر و سر و روی و قیافه و لباس گرفته تا زندگی و رفتار و گفتار و باور و عقیده و ... و همیشه هم قانونی و به حق !! انگاشته می شود یا جلوه داده می شود .
و درجه ی نهایی که به گستاخی فضولی در کار خدا می رسد البته اسم های زیادی برای کفر انگاشته نشدن و فضولی و قضاوت و انگ چسباندن گرفته می شود مثل زمانه ، روزگار ، ناخودآگاه ، درون ، باطن ، ضمیر ، ذات و کائنات و طبیعت و ... که همه منظور خدا است .
خدا چرا این کارو با ما می کنه ؟ این چه خدا یی یه که قانون ما رو رعایت نمی کنه ؟ به همین مسخرگی یه جمله اگر فکرشو کنیم ها ! ته منظورش همینه از این دست جملات!! چرا زندگی ما رو خراب کردی خدا ؟!
خدا که نباید این جوری باشه این جوری کنه ؟!
خدا کجاست که جلوی ظلمی که به ما یا اونا می شه رو بگیره ؟؟
خدا چرا جلوی کشتار رو نمی گیره ؟ اون کشت این کشت چرا جلوشونو نمی گیره ؟
همین دعا کردن فضولیه دیگه : خدا اینو بده اونو بده کمک مون کن درمون کن !!!
بعضیا هم انقد پررو هستن جملات شرم آوری می گن توی روزمره می بینی :
ولش کرد به امون خدا ! به راه خدا انداخت ، نه از راه خدا ! هرچه دلت بخواد ؟ هرکاری دلت بخواد ؟ مگه #دل بخواهه ؟ و دل که ازش می ترسند و نفرینش می کنند جای کیست ؟ #خدا .
(آیا #عقل بخواهه ؟)( کدام عقل بخواهه؟)
به این ریزه کاری های کفرآمیز شیطانی اخلاقی مآب دقت کرده بودید ؟
جملات دیگری از این دست یادتان آمد در دیدگاه ها بگذارید این روادید و اجازه داده شده است . ادامه مطلب ...
نویسنده ؛ آفریننده یا برده
نویسنده کسی است که داستانی را می آفریند ، شخصیت هایش را ، روند داستان را ، ماجراها را ، گفتارها را ، رفتارها را ، سرآغاز را ، اوج را ، پایان را همه و همه را می نویسند ، می آفریند با اندیشه ، با هنر نوشتن خود می آفریند .
نویسنده آن چه را که باید روی دهد را می نویسد . آن چه را خود برابر با اندیشه و باور و شورش می داند و می خواهد می نویسد .
این نویسنده است که داستان را می آفریند . نوشته باید همه ی داستان را با اندیشه و باور و شور و عشق خود بنویسد تا نویسنده ی آن داستان و اثر باشد .
نویسنده ی یک اثر باید تماما کار خود نویسنده باشد که بتوان گفت آن اثر را فلان نویسنده نوشته است . نوشته اثر اوست ، کار اوست .
نویسنده باید آزاد از نگرانی های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و هنری باشد . نباید درگیر این باشد که فروش می رود یا نه ، به ریش قبای کسی برمی خورد یا نه ، کسی جنبه ی خواندن و یا دیدن اثر را دارد یا نه ، مجبور است برای گیشه و فروش و جنبه ی انتقاد و طنز و ساختار هنری و ... داستان را تغییر دهد یا نه .
نویسنده ، کارگردان ، هنرمند نباید نگران این باشد که برای یک سخن که برخی جنبه اش را ندارند ، کارش بهانه ای شود که شورشی شود در فضای واقعی یا مجازی و دیگران تعیین تکلیف کنند برای اثر او ، دخالت کنند در اثر او چون تهیه کننده هستند و چون تماشاچی هستند .
هنرمند نباید نگران این باشد که کارش بهانه ای برای پایین کشیدن ارزشی برای بالا بردن بی ارزشی باشد .
هنرمند صاحب کارش هست پس با شندرغازی که تهیه کننده یا رئیس شبکه می دهد ، برده و صاحب اثر نویسنده و هنرمند نمی شود .
این فرهنگ باید جا بیوفتد که زمانی که پولی _ برای تهیه کننده و شبکه و ... کلان است برای هنرمند ناچیز است در برابر هنرش _ به هنرمند داده می شود ، صاحب اثر هنرمند نمی شود .
کسی حق ندارد به هر عنوان خود را صاحب اثر هنرمند و هنرمند را برده ی خود بداند .
دست بردن در تابلوی مونالیزا ، آن را خراب می کند ، اثر جدید خرابکار یا اثر جدید لئونادو داوینچی نمی شود .
انگار به خدا تشر بزنی !!! دخالت کنی !!! جای آدم را ابلیس بگذارد و جای ابلیس را آدم !!!
انگار به خدا بگویی این بینی که درست کردی خوب نیست ، بینی که من جراحی می کنم خوب است !!!
انگار به خدا بگویی جای نمرود و فرعون را اشتباه گذاشتی باید برداری بگذاری جای ابراهیم و موسی .
دخالت در کار و هنر هنرمند هم همین است .
با شندرغاز فکر می کنند هنرمند برده زر خریدشان است و اثر هنرمند محصول شان .
این ها باید برچیده شود .
هنرمند را نمی توان و نباید برده کرد . می گویم نمی توان منظورم هنرمندان آزاد است و می گویم نباید منظورم هنرمندانی است که به هر دلیل مجبورند در این دنیای پر از داد و ستد و فروشنده مشتری و برده و برده داری زندگی کنند .
نویسنده ی آزاد و مستقلی هستم چون بر چاپ یا ساخت نوشته هایم پافشاری نمی کنم و گاهی هم پافشاری کنم نمی شود و اکنون خدا را سپاس می گویم که می دانم چرا نمی شود
<< چون هر کسی برای شندرغازی که می دهد برای خرید یا همکاری با اثر من ، به خودش اجازه می دهد که دخالت کند و انتقادهای بیجا کند و تغییر دهد و ترورشخصیتی کند و ... >>
من فروشی نیستم که کسی بتواند داستان های ارزشمندم را تغییر دهد .
تغییر و جایگزین کردن و کم و بسیار کردن و این کارها حق نویسنده و هنرمند است ، نه کس دیگر .
من فروشی نیستم که بخاطر از دست ندادن مخاطب و فروش گیشه داستان مرا با زور عوض کنند یا مجبورم کنند داستان را آن جور که من نمی خواهم به پایان برند .
اصلا توقع نداشتم از ترک ها که مانند آدم های عقب مانده و کم سواد و کم هوش و دست نشانده عمل کنند و آلت دست سیاستمداران شوند و چنین سیاست های کثیفی را اجرا کنند .
خودم را در شرایط نویسنده و کارگردان می گذارم ، براستی که غیرقابل تحمل است که بایستم و عده ای به بهانه های کذایی در کارم در هنرم در اثرم دخالت کنند و بگویند این را بردار ، آن را بگذار ، بایکوت می کنیم ، نمی بینیم . ( بیش تر تماشاگران از خارج از ترکیه هستند ) .
خیلی هنرمندید خودتان داستان خودتان را بنویسید ، چرا داستان دیگران را می خواهید عوض کنید ؟
امروز ترورشخصیتی می کنید ، فردا ترور فیزیکی چون دست نشانده هستید . دنباله رو کسانی هستید .
هنوز از اندیشه اش درنیامده ام و رنج می کشم .
چطور بی هنری به خود اجازه می دهند در اثر هنرمندی دخالت کنند ؟!
چه آزادی بیانی است که کسی نمی تواند به طنز انتقاد کند ؟
چه آزادی بیانی است که با طنز انتقادی ، عده ای به خود اجازه می دهند در چاپ و ساخت اثر هنری دخالت کنند ؟
هنرمند برده ی خواسته های شماست ؟
جایگزین کردن و برداشتن و گذاشتن و تغییر مسیر و ... داستان و فیلم و سریال کار نویسنده و کارگردان است که اثر را می سازد .
البته کم شاهد نبودیم که شبکه ای تهیه کننده ای خود را صاحب دانسته و بابت پولی که داده دست به تغییر زده است ...
من مخالف سرسخت آن هستم چون مسیر فکری و باورها و اندیشه ها و برنامه های نویسنده و کارگردان را به هم می ریزد و تمرکز را از کار می دزدد و کار به هم ریخته و شلخته و نادرست می شود چون تهیه کننده و صاحب شبکه خود را صاحب و مالک و برده دار می پندارد .
کار کردن برای شبکه ها همین جوری است ، برخی یا بهتر بیش تری ها هنوز شعور این را ندارند که دستمزد هنرمند او را برده و اثرش را ملک تهیه کننده یا خریدار نمی کند .
این ریشه در این دارد که هر چه را پول بدهیم مال ماست و همه را می شود با پول خرید .
البته منظور از هرچیز براستی هرچیز حتا انسان و زن هست یعنی همه چیز را شئی برای خریدن و استفاده کردن و نابود کردن می داند .
کی به هم و به هنر و به ارزش های راستین احترام می گذارند ؟
این اعتقادات کی ورمی افتد ؟
این اعتقاد که ریز و درشت ، پیر و جوان ، ثروتمند و فقیر فکر می کنند به هر که پول بدهند نوکر بابایش می شود .
این که غیررسمی و رسمی و عملی و علنی همه برده ی یکدیگرند .
برده داری را دوست دارند بعد می گویند برده داری ورافتاده ولی فرهنگ برده داری مورد استقبال است .
تا این فرهنگ های کثیف هستند و تا این اعمال متحجر هستند ، کی می شود به پیشرفت و خوشی و آبادی و زندگی آشتیانه امید داشت ؟
انگار مردم همان برده هایی هستند که فقط لباس ها و دک و پزشان عوض شده است
در ظلمات تاریکی گام برمی دارند و هم را هل می دهند و لگد می کنند یا از ترس یا از رذالت و محتاجند تا کسی روزنی چراغی بهشان نشان دهد که ببینند آن ها که لگد می کنند و هل می دهند و به کشتن می دهند نزدیکان خودشان هستند ، از خودشانند .
نور و روشنایی این است که از تاریکی افکار و باورهای پوسیده و تاریک و غیرانسانی به درآیی و خودت را ببینی خویشاوندانت را ببینی و به آشتی با هم به درآیید و جهانی زیبا و دوست داشتنی را با همدلی و مهر ببینید .