جان مال ناموس آزادی امنیت و انسانیت مردم در دستان گلوبالیست ها و رادیکالیسم
از این بردگی آزاد شو
ادیان هرچه قدیمی تر روحانیونش بیناموس تر دروغگوتر
دین همان بی دینی است
دموکراسی همان دیکتاتوری است در دیکتاتوری دیکتاتور خودش خودش را انتخاب می کند و در دموکراسی تو انتخاب می کنی که چه کسی دیکتاتور باشد
این چرخه ای است برای سرگرم کردن تو با این کلمات تا حقیقت را نفهمی و برده بمانی
عقل و دل رو ساز کنیم
ببین چه مشهور است و تبلیغ زیادی می شود همان دروغ بزرگ است
#نه_شاه_نه_خمینی_خدا_میهن_حسینی #امپراتوری_پارس #امپراطوری_پارس #شاخاب_همیشه_پارس #شاخاب_پارس #خلیج_پارس #دریای_خزر #دریای_کاسپین #من_پارسیم #من_ایرانی_نیستم_من_پارسی_هستم #ری_استارت #ری_استارت_تنها_راه_نجات #همه_چیز_درکنترل_ری_استارت_است #سیدمحمدحسینی #صوفیسم #انسان_کامل
https://uploadkon.ir/uploads/a39d03_25IMG-20250302-112910-181.mp4
اوکراین چرا این همه برای #ناتو و اروپا مهم است ؟
چون کشور ترانزیت #برده های جنسی #زن و #مرد و و #بچه و مواد #مخدر و ... است
#اروپا تمام توانش را #خرج می کند تا این لوکیشن ترانزیت مواد مخدر و برده های جنسی اش را که میلیون ها دلار تجارت برده ی جنسی اش هست از دست ندهد
اسناد تکان دهند ای موجود است بر این مبنا که دلیل حقیقی اصرار ناتو برای ورود اوکراین به اتحادیه ی اروپا را برملا می کند .
جنگ را #اکراین شروع کرد که در 2014 شبکه ی #فاکس پخش کرد هرچند به اشتباه که نشان می دهد
#روسیه متجاوز نیست
بلکه این #زلنسکی #اوکراین است که خائن به #مردم روسیه و حتا مردم اوکراین است که این همه را به کشتن داده و با تزویر خود را مظلوم جلوه می دهد و آنقدر گستاخ است که مردم آمریکا را موظف می داند که مال و دارایی شان را برای تجارت جنگ او و همدستانش فدا کنند
اسنادی که تنها با افشای آن به دست تیم پرزیدنت #ترامپ باور می کنید چون راستگوتر و مشتاق حقیقت هستند
نویسنده ؛ آفریننده یا برده
نویسنده کسی است که داستانی را می آفریند ، شخصیت هایش را ، روند داستان را ، ماجراها را ، گفتارها را ، رفتارها را ، سرآغاز را ، اوج را ، پایان را همه و همه را می نویسند ، می آفریند با اندیشه ، با هنر نوشتن خود می آفریند .
نویسنده آن چه را که باید روی دهد را می نویسد . آن چه را خود برابر با اندیشه و باور و شورش می داند و می خواهد می نویسد .
این نویسنده است که داستان را می آفریند . نوشته باید همه ی داستان را با اندیشه و باور و شور و عشق خود بنویسد تا نویسنده ی آن داستان و اثر باشد .
نویسنده ی یک اثر باید تماما کار خود نویسنده باشد که بتوان گفت آن اثر را فلان نویسنده نوشته است . نوشته اثر اوست ، کار اوست .
نویسنده باید آزاد از نگرانی های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و هنری باشد . نباید درگیر این باشد که فروش می رود یا نه ، به ریش قبای کسی برمی خورد یا نه ، کسی جنبه ی خواندن و یا دیدن اثر را دارد یا نه ، مجبور است برای گیشه و فروش و جنبه ی انتقاد و طنز و ساختار هنری و ... داستان را تغییر دهد یا نه .
نویسنده ، کارگردان ، هنرمند نباید نگران این باشد که برای یک سخن که برخی جنبه اش را ندارند ، کارش بهانه ای شود که شورشی شود در فضای واقعی یا مجازی و دیگران تعیین تکلیف کنند برای اثر او ، دخالت کنند در اثر او چون تهیه کننده هستند و چون تماشاچی هستند .
هنرمند نباید نگران این باشد که کارش بهانه ای برای پایین کشیدن ارزشی برای بالا بردن بی ارزشی باشد .
هنرمند صاحب کارش هست پس با شندرغازی که تهیه کننده یا رئیس شبکه می دهد ، برده و صاحب اثر نویسنده و هنرمند نمی شود .
این فرهنگ باید جا بیوفتد که زمانی که پولی _ برای تهیه کننده و شبکه و ... کلان است برای هنرمند ناچیز است در برابر هنرش _ به هنرمند داده می شود ، صاحب اثر هنرمند نمی شود .
کسی حق ندارد به هر عنوان خود را صاحب اثر هنرمند و هنرمند را برده ی خود بداند .
دست بردن در تابلوی مونالیزا ، آن را خراب می کند ، اثر جدید خرابکار یا اثر جدید لئونادو داوینچی نمی شود .
انگار به خدا تشر بزنی !!! دخالت کنی !!! جای آدم را ابلیس بگذارد و جای ابلیس را آدم !!!
انگار به خدا بگویی این بینی که درست کردی خوب نیست ، بینی که من جراحی می کنم خوب است !!!
انگار به خدا بگویی جای نمرود و فرعون را اشتباه گذاشتی باید برداری بگذاری جای ابراهیم و موسی .
دخالت در کار و هنر هنرمند هم همین است .
با شندرغاز فکر می کنند هنرمند برده زر خریدشان است و اثر هنرمند محصول شان .
این ها باید برچیده شود .
هنرمند را نمی توان و نباید برده کرد . می گویم نمی توان منظورم هنرمندان آزاد است و می گویم نباید منظورم هنرمندانی است که به هر دلیل مجبورند در این دنیای پر از داد و ستد و فروشنده مشتری و برده و برده داری زندگی کنند .
نویسنده ی آزاد و مستقلی هستم چون بر چاپ یا ساخت نوشته هایم پافشاری نمی کنم و گاهی هم پافشاری کنم نمی شود و اکنون خدا را سپاس می گویم که می دانم چرا نمی شود
<< چون هر کسی برای شندرغازی که می دهد برای خرید یا همکاری با اثر من ، به خودش اجازه می دهد که دخالت کند و انتقادهای بیجا کند و تغییر دهد و ترورشخصیتی کند و ... >>
من فروشی نیستم که کسی بتواند داستان های ارزشمندم را تغییر دهد .
تغییر و جایگزین کردن و کم و بسیار کردن و این کارها حق نویسنده و هنرمند است ، نه کس دیگر .
من فروشی نیستم که بخاطر از دست ندادن مخاطب و فروش گیشه داستان مرا با زور عوض کنند یا مجبورم کنند داستان را آن جور که من نمی خواهم به پایان برند .
اصلا توقع نداشتم از ترک ها که مانند آدم های عقب مانده و کم سواد و کم هوش و دست نشانده عمل کنند و آلت دست سیاستمداران شوند و چنین سیاست های کثیفی را اجرا کنند .
خودم را در شرایط نویسنده و کارگردان می گذارم ، براستی که غیرقابل تحمل است که بایستم و عده ای به بهانه های کذایی در کارم در هنرم در اثرم دخالت کنند و بگویند این را بردار ، آن را بگذار ، بایکوت می کنیم ، نمی بینیم . ( بیش تر تماشاگران از خارج از ترکیه هستند ) .
خیلی هنرمندید خودتان داستان خودتان را بنویسید ، چرا داستان دیگران را می خواهید عوض کنید ؟
امروز ترورشخصیتی می کنید ، فردا ترور فیزیکی چون دست نشانده هستید . دنباله رو کسانی هستید .
هنوز از اندیشه اش درنیامده ام و رنج می کشم .
چطور بی هنری به خود اجازه می دهند در اثر هنرمندی دخالت کنند ؟!
چه آزادی بیانی است که کسی نمی تواند به طنز انتقاد کند ؟
چه آزادی بیانی است که با طنز انتقادی ، عده ای به خود اجازه می دهند در چاپ و ساخت اثر هنری دخالت کنند ؟
هنرمند برده ی خواسته های شماست ؟
جایگزین کردن و برداشتن و گذاشتن و تغییر مسیر و ... داستان و فیلم و سریال کار نویسنده و کارگردان است که اثر را می سازد .
البته کم شاهد نبودیم که شبکه ای تهیه کننده ای خود را صاحب دانسته و بابت پولی که داده دست به تغییر زده است ...
من مخالف سرسخت آن هستم چون مسیر فکری و باورها و اندیشه ها و برنامه های نویسنده و کارگردان را به هم می ریزد و تمرکز را از کار می دزدد و کار به هم ریخته و شلخته و نادرست می شود چون تهیه کننده و صاحب شبکه خود را صاحب و مالک و برده دار می پندارد .
کار کردن برای شبکه ها همین جوری است ، برخی یا بهتر بیش تری ها هنوز شعور این را ندارند که دستمزد هنرمند او را برده و اثرش را ملک تهیه کننده یا خریدار نمی کند .
این ریشه در این دارد که هر چه را پول بدهیم مال ماست و همه را می شود با پول خرید .
البته منظور از هرچیز براستی هرچیز حتا انسان و زن هست یعنی همه چیز را شئی برای خریدن و استفاده کردن و نابود کردن می داند .
کی به هم و به هنر و به ارزش های راستین احترام می گذارند ؟
این اعتقادات کی ورمی افتد ؟
این اعتقاد که ریز و درشت ، پیر و جوان ، ثروتمند و فقیر فکر می کنند به هر که پول بدهند نوکر بابایش می شود .
این که غیررسمی و رسمی و عملی و علنی همه برده ی یکدیگرند .
برده داری را دوست دارند بعد می گویند برده داری ورافتاده ولی فرهنگ برده داری مورد استقبال است .
تا این فرهنگ های کثیف هستند و تا این اعمال متحجر هستند ، کی می شود به پیشرفت و خوشی و آبادی و زندگی آشتیانه امید داشت ؟
انگار مردم همان برده هایی هستند که فقط لباس ها و دک و پزشان عوض شده است
در ظلمات تاریکی گام برمی دارند و هم را هل می دهند و لگد می کنند یا از ترس یا از رذالت و محتاجند تا کسی روزنی چراغی بهشان نشان دهد که ببینند آن ها که لگد می کنند و هل می دهند و به کشتن می دهند نزدیکان خودشان هستند ، از خودشانند .
نور و روشنایی این است که از تاریکی افکار و باورهای پوسیده و تاریک و غیرانسانی به درآیی و خودت را ببینی خویشاوندانت را ببینی و به آشتی با هم به درآیید و جهانی زیبا و دوست داشتنی را با همدلی و مهر ببینید .