تفرقه

www.telegram.me/mehr_aafarin  

گیتا پویش

زن بودن ، مرد بودن ، دیوار ، اتاق ، خانه ، کوی و کوچه ، خیابان و محله ، ده و دهکده و روستا ، شهر و شهرستان ، پایتخت و کشور ، قاره و گوی ، فرقه و حزب ، مذهب و دین ، مکتب و گروه ، عقیده و باور و رسوم و آیین ؛ همه و همه بهانه هایی هستند برای جدایی ما انسان ها تا تو سرگرم شوی و در میان ستیزه های مکرر ما ست ؛ همان ها که ما را به جان هم می اندازند همیشه از نادانی و ستیز ما منافع شان را کسب می کنند و اموال به جیب می زنند و تو نمی دانی و نباید بدانی و همیشه به همین دلایل منحوس ستیز کنی و مشغول باشی و هم چنان بر همچو خوت بتازی و سرکوب کنی و ساکت کنی تا از فرو ریختن خون تو ، ارزش تو ، انسان بودن تو منفعت طلبی نفع خود برد و ...

 

www.telegram.me/mehr_aafarin

when i ...

When I leave my world, I die.

When I come to real world, I die.

When I am in my world, I am happy.

When I come to your world, I get unhappy.

When I speak with myself, I am fluent.

When I speak with others, I am faltered.

It seems I try to find something futile.

I am tired of this Force.

I am tired of this Separate.

I want to stay in mine

Because this is my main.

 

Gita Pwyesh

February 7 / 2019

3 a.m

 

باز اشتباه کردی

تازه ترین سروده ی نو من :

 

www.telegram.me/mehr_aafarin  

باز هم اشتباه

باز هم تو

با جرقه ای ،‌ نگاهی

واژه ای ، گپ کوتاهی

نمایی یا ندایی یا آهی

به شور می آیی

پر می شوی

پر می کشی

با چشم های پر شوری

سرمستی

پر گویی

برمی خیزی

بر اوچ آسمان واژگان

 پرواز می کنی

می گویی و می گویی

پر می کشی و پر می کشی

خوش و پیروز می شوی

خوش و پیروز می انگاری

می تازی و می تابی

می گویی و بی تابی

www.telegram.me/mehr_aafarin  

لیک

نمی دانی

نمی بینی

شور و تاب و خوش سخن تو

بر دوست و آشنا

بی ارزش و بی نا

است و بی معنا

از اوج به زیر آیی

خاموش فرود آیی

با نگاه سردی

نوا یا آهنگ ناسویی

درمی یابی

 

www.telegram.me/mehr_aafarin  

 

باز اشتباه کردی

نادوست سخن گفتی

ناآشنا سخن گفتی

ناآرام سخن گفتی

 

باز اشتباه کردی

 بر واژگان تاختی

دیده آشکار ساختی

اندیشه نشان دادی

بر کسی که درنمی یابد

سخنت

واژه واژه ات

دریافت و اندیشه

تک تک دمش هایت

یک یک سوهش هایت

 

باز اشتباه کردی

زبان باز کردی

اندیشه بازگو کردی

راز دل باز گشا کردی

توشه ی گشودی

یکرنگی نشان دادی .

 

باز اشتباه کردی

باز اشتباه کردی

 

هر بار چنین شد

هر بار چنین شود

 

باز اشتباه کردی

باز اشتباه می کنی .

 

۱۳۹۸/۲/۳

۱:۱۴

گیتا پویش

 

www.telegram.me/mehr_aafarin

 

مهرآفرین

سر نوشت

گیتا پویش:

زمونی که خدا ما رو درس می کرد فرشته ها گفتن ععه باز می خوای انسان بسازی تا زمین رو به فساد بکشه و خونریزی و کشتار راه بندازه؟؟ (یکی نی بگه آخه به شماها چه؟ و که اراده نداری نظر می دی.) ولی خدا بهشون محل نداد و ساخت تا چشم شون درآد. بگذریم که نخست زمین نیومدن و توی بهشت بودن و با وسوسه ی ابلیس تحریک شدن میوه ی ممنوعو بخورن و تازه رفتن روی زمین زندگی کنن و... 

ابلیس فرشته یا جن هم عقیده با فرشته ها بوده و هست و دشمن ما,  نه برای این که شمشیر از رو بسته و گفته نه ما سجده نمی کنیم,  برای این که می خواد صحت حرفای فرشته ها رو ثابت کنه ینی ثابت کنه که ما هم مانند انسان های قبلی,  ورژن قبلی مفسد و خونریز هستیم  و بگذریم بعضی اینو ثابت کردن که با یه تحریک شیطون و اراده می تونن کریه تر از اینا هم بشن ولی من الان اینا رو نگفتم که داستان رو مرور کرده باشم ؛ به دید من منظور از فساد رو اون چیزی که توی احکام ادیان مختلف هست و یکی از بهانه ها برای کشتار هست و جنگ.  به دید من فساد الزاما این احکام نیست که سرش دعواس و پرستش و ستایش و کرنش و خدا. 

دین همیشه چهارچوبی وضع می کنه که جامعه نظمی داشته باشه و به قول مدعیان اگه نباشه سنگ روی سنگ بند نمی شه و قشر دیندار و مدعی همیشه شور این احکام رو با تعصب بی جا درمی آرند.  همیشه یه جوری رفتار می کنن انگار راستی راستی خدا اومده درگوششون این احکام رو گفته و شخصا بهشون نازل کرده...

ولی از دید من یه نگا به داستان خودشون و تیکه ی فرشته ها

از آن بالا بیا پایین

تازه‌ترین سروده ی من :

از آن بالا بیا پایین

 

« از آن بالا بیا پایین

از آن بالا بیا پایین »

 

منم آن کودک تازه

منم نوزاد نو زاده

از سوی خدا

بانگم زدی

 آمدم

 

با یاد خدا

در آسمان هستم

 

با یاد خدا

بر زمین آیم

 

با دانش بی پایان هستی

سویت می آیم

 

از سوی خدا

با یاد خدا

با دانش خدا

سوی تو می آیم

 

لیک

 

تو از من می خواهی

تو می کوشی

پافشاری می کنی

افتخارت می دانی

مرا همچون دیگران

از آن دانش جدا سازی

از اوچ برگیری

جدا سازی

و بر زمینم آری

 

مشغول عادت ها و تشریفات

سبقت در سرایت کردن آفات

دروغ و تهمت و تزویر و حیله

سلطنت ، ظلم و شرک و کینه

 

تو با این کارهایت

انگار که می گویی :

 

« از آن بالا بیا پایین

از آن بالا بیا پایین »

 

انگار می گویی :

 

« جدا شو ز نیکی ها

دور شو ز پاکی ها

بگریز از دانش

بشتاب به سوی پلیدی ها

نزدیک آلودگی ها

پناه بر بر جهالت » .

 

گیتا پویش

۱۳۹۸/۲/۳

۵:۱۰