پاری جستارها

 

پاری جستارها

 

نیاز دیدم پاری جستارها را برای برخی که نمی دانند بنویسم

آن ها که نمی دانند و می خواهند بدانند

نه آن ها که نمی دانند و نمی خواهند بدانند

و نه آن ها که می دانند اما خود را به نداستن می زنند برای منفعت شان و عقده ها غرض هاشان ( منظور مغرض بودن است نه قرض هاشان )

در نوشتن بیش از هر زمان رو می کنم و می کوشم که تک تک واژه هایم بی غلط املایی و معنایی باشد و از توهین پرهیز کنم

و پارسی را پاس بدارم

و پارسی نویسی را ارچ نهم .

یک سری واژه ها هست که کمی ریخت و ساختار و گویش و سراسر واژ های شان دیگرگون و جایگزین دارد .

یک سری ویرایش ها و ساختاربندی ها برای زمان های بسیار دور است اما کم تر دیده شده و بکار گرفته نشده یا کم تر بکار گرفته شده است .

یک سری ویرایش ها و ساختاربندی ها هم برای زمان های بسیار دور است و بیش تر دیده شده و بکار گرفته شده است .

یک سری هم به تازگی آورده شده اند که نامناسب است و بیش تر تیشه به ریشه ی زبان پارسی می زند تا پاسش بدارند ؛ به دید من و بیش تر ها

که من بکار نمی گیرم و از جایگزین های خودم بهره می گیرم

اما برخی به تمسخر و نقد می نشینند

و برخی دیگر بیش تر از کلمات و words  استفاده می کنند

این گیرای این است که از واژه های بیگانه بهره می جویند .

 

پاری دیدگاه ها آمده اند که از روی ندانستن به شمار می آورم

خب

پرسیدن زشت نیست

اما جستجو کردن بهتر است

چرایی دیرکرد نوشتن و گسترده کردن این نوشته برای

بسیاری پرسش ها ست در جهان ابری ( مجازی ) و جهان ( زمینی ) ، نه خرده ها

و

نیاز نداستم که به آن بپردازم .

دیدم براستی دیگران نمی دانند و به یادشان نمی آید

مانند بسیاری چیزهای دیگر که نمی دانند ، ندیدند ، نادیده می گیرند و وادار به نادیده گرفتن می شوند .

 

زمان ما

در دستور نوشتاری ( رسم الخط ) زبان پارسی بنا شد که نوشتار به گارسی بیش تر نزدیک شود

از دیرینه مانند

بکارگیری ت به جای ط برای واژه هایی چون

طهران = تهران

طوفان = توفان

 

حتا ، درست است حتا ، به جای ی در برخی نام ها و واژه ها از « ا » بهره برده شد اما اکنون کمتر دیده می شود . برای واژه ها و نام هایی چون

حتی = حتا

مصطفی = مصطفا

کبری = کبرا

صغری = صغرا

 

برخی واژه ها به هر دو گونه نوشته می شود و درست است مانند

توجیه = توجیح

سندلی = صندلی

 

برخی واژه ها با کمی دگرگونی پارسی تر می شوند مانند

مشگی = مشکی

ارچ = ارج

ارچمندی = ارجمندی

 

از سوی دیگر نیاز می بینم بنویسم که برخی واژه ها دربردارنده ی دسته حتا دسته هایی از چم ( معنی ، معنا ) های گوناگون درونی و بیرونی هستند مانند

کون در زبان گفتاری نشیمنگاه است و اندامی از تن که برخی زشت می دانند و نام های خارجی ر بکار می برند برای حیا و ادب !!!  

و حال این که در زبان نوشتار در بردارنده ی بودن و هستن است

برای نمونه سراینده های دیرینه ی زبان فارسی چون سعدی و مولوی و ...

 

 

#آنهاازفکرتومیترسند

#آنهاازفکرتو_میترسند

#اندیشیدن #اندیشه #خرد #زبان

 

و حجاب

حجاب دربردارنده ی واژه هایی چون پوشش و پوشیدگی است ؛ پوشاندن ظاهر با جامه یا پوشاندن حقیقت یا پوشاندن زیبایی و پوشاندن هر چیزی از خود و دیگران .

لزوما آن تعریفی که هر کس از آن دارد نمی تواند معنی صرف آن باشد

اگر بحث انسانیت است که انسان خود می داند چه پوششی باید داشته باشد یا می فهمد

چون کسانی چادر و روسری را نماد حجاب ایده آل و کامل و از این دست تعابیر می دانند ، نباید به دیگران اجبار و زور بیاورند

و بیش تر هم دعوا سر اجبارش است ، نه خود حجاب

پس مشکل حجاب نیست ، مشکل اجبارش است و گرفتن آزادی و اختیار .

 

از آن سوی اگر واژه ی آزادی می آید و اختیار و انسانیت

که نه اجبار باید بر حجاب گذاشتن باشد و نه حجاب برداشتن

همان گونه که روسری کشیدن اجباری می شود ، همان گونه هم روسری گذاشتن اجباری می شود و ضدانسانی و ضداخلاقی

پس خرده نگیرند چون هر دو چون هم هستند

و متهم کردن هم به بی حیا و بی شرف و ... درست نیست

بلکه اشتباه است .

جستار حیا و خجالت از اندامی که خدا داده است و چونی ( شرایط ) ی که خدا گذاشته است ، قرارداده است

برای پسین می ماند .

 

26/7/1401 

پیگیری جهان بینی کارشناسان صدا و سیما

... 

دیشب داشتم مجبورا شبکه ی صدا و سیما رو می دیدم 

بحث کارشناسی بود مثلا 

ذاتا درست و علمی بلد نیستن بحث کنن 

حتا لحن شون هم علمی نیست 

اون یچی می گه اون یکی با یه قیافه ی جم شده ای می گه ننننهههه این طور نیییست 

آووردنت کارشناسی و علمی حرف بزنی طرف ! نه این که نظرتو بگی بهت زور اومده فشار اومده موضع بگیری 

کارشناس علم لحن مغرضانه نداره مطمئن هم نیست 

علم لحنش مشکوک و با تردید هست 

مثل مدعیان دین و روحانیون مذاهب و  دینداران مطمئن نیست انگار خودشون شخصا خدا رو پیدا کردن و از خدا پرسیدن و دیدن که الان مطمئن می گن خدا به ما اینو گفت اونو گفت این قانون خدا و پیغمبره و ... 

یک مشت حرفای خارجی و بیگانه و قلمبه سلمبه که معنی بعضیاشونم نمی دونن می گن همه فک کنن خیلی دانشمندن و متاسفانه برخی هم فک می کنن خیلی اینا دانشمندن !!! 

دانشمند و عالم می دونه هیچی مطلق نیست ، همه چی با پژوهش و تحقیق ثابت شدنی هست ثابت هم نشه می گن علم به اون درجه از پیشرفت نرسیده 

حالا موضوع درباره ی علوم انسانی و اجتماعی بود از این ور و اون ور مطلب می آوردن نظر می دادن 

اگه می خوای علمی باشه اول مسئله می گن بعد یه سری پرسش می گن به نام فرضیه از جهات مختلف که به ذهن شون مکی رسه تحقیق می کنن آزمایش می کنن بعد می گن این نظر شما تایید شده می شه نظریه یا که تایید نشده همون فرضیه می مونه تا تایید بشه باز آزمایش و ... بشه . 


وقایع اخیر بذار از بالا اینو تحلیلی 

اول جهان بینی یه ایناس می گه همه بدن بدذاتن کثافت هستن ( حالا شاید بگه جز ما یا نه بگه با ما یعنی خودشو مادر و خواهر و ... خودشو هم گفته دیگه ) 

مثل اون آخوندی که فیلمش اومده بود می گفت زن حیوانه خدا شبیه مرد درستش کرده تا مرد نترسه ازش وقتی باهاش می خوابه 

برو مغرتو عمل کن مرتیکه 

همه به کنار یعنی حضرت فاطمه و آسیه و مریم و زینب و ... مامانت و زنت و خواهر و دخترت و ... حیوون هستن ؟ بعد تو آدمی ؟؟؟ 

جهان بینی شون می گه زنا ام الفسادن و فاحشه هستن و ... یعنی به همه همین جوری نگا می کنه 

بعضی شون هم می دونن که اینجوری نیست برای مسدود کردن زن ها که نیمی از جامعه هستن و نیمی دیگر رو می زایند و پرورش می دهند 

منافع شون این هست 

ارضای سادیسم و تحقیر دیگران چون خودشون حقیرند اما الان زور و اجبار و اسلحه دارند 

بعد می ان بیرون نهاد می ذارن گروه می ذارن قانونی و غیرقانونی به زن ها تجاوز و تعارض و توهین می کنن 

روحیه واسه زن ها نمی گذارند که شخصیت انسانی دارند و بچه می زایند و پرورش می دهند 

تا انسان مقتدر و پیشرفت کننده و باهوش و  خوب نزایند و پرورش دهند 

بچه هایی افسرده و بی انگیزه و غمگین و بی اراده تربیت کنند یا از بچه دارشدن دلسرد بشن 

چون اینها برده می خواهند 

نتیجه می شه همین ماها که سرخورده و افسرده و بی اراده و بی انگیزه برای درمان خود برای به دست آوردن این ها مجبور به گوش دادن مداوم و تمرینات بیشمار برای ساخت اعتماد به نفس یا خودباوری و عزت نفس و خودستایی و انگیزه به هر معلم انگیزشی خوب و بد یا راستگو و دروغگویی کشیده بشیم 

یا برای شاد کردن خود از هر روان گردان و مواد مخدر استفاده کنیم 

حاصل این جهان بینی را داریم می بینیم 

این جهان بینی چون به نفعش نیست 

از تغییر و دگرگونی از تحول و از هر چیزی که فکر و اندیشه و باور تو رو عوض کنه رشد بده متنفرند 

آنها برده می خواهند ، نه متفکر و انسان اندیشمند 

جهان بینی کارشناسان صدا و سیما

هر چی می اندیشم به این می رسم که 

با توجه به کارشناسانی که صدا و سیما می آره و رفتارهای نهادها در جامعه 

برخلاف دین اسلام که اسمش رو همش می آرن عقیده دارن 

انسان شناسی دین اسلام به خوبی ذات انسان تاکید داره و به میانه روی تشویق می کنه 

اما 

کارشناسان و نهاد ها عقیده دارن ذات انسان خرابه و مشکل اینجاست که انقد القا کرده اند در سیستم آموزشی عتیقه شون که مردم هم به همین اعتقاد گرایش پیدا کردن بعد اعتراض می کنن چرا این جوری رفتار می کنن 

یکی از کارشناس ها می گفت و پخش هم شد حرفاش 

اگه الان روسری رو آزاد کنیم و روسری رو وردارن فردا شورت شونو هم درمی آرن 

یارو تو مردمو چی فرض کردی ؟ 

از دید اینا 

همه فاحشه ان جز این فاحشه ی مغزی 

فقط تو ناموس داری ؟ فقط تو غیرت داری ؟ همه بیناموسن همه بیغیرتن جز تو ؟ 

آیا روسری به شورت وصله ؟ 

حالا نهادها هم مث گشت ارشاد هم جوری رفتار می کنن  

( الان این روزا نیست از کجا معلوم بعد این اغتشاشات باز نیان  و بدتر نکنن؟ )

انگار کسی روسریش رفت عقب فاحشه اس جوری رفتار می کنن که 

انگار فاحشه گرفتن ، دزد گرفتن ، اختلاسگر گرفتن ،قاتل گرفتن ، هکر بورس گرفتن و از این دست 

هیچ کدوم به اندازه ی روسری مهم نیست چون وسیله ای برای تحقیر مردم و ارضای  سادیسم و مردم آزاری مردم هست 

این ره

داغ ترین و تازه ترین سروده ی من که خانه ی نخستش رو توی خواب دیدم


این ره 


صد دام درافکندند 

تو رهرو این ره باش 

صد سال بماند باز 

تو در ره این ده باش 

تو در ره این حق باش 

سرکرده ی این ره باش 


انجام رهت با تو 

پایان رهت با من 

دل در این ره نه 

تجلی دلت با من 


صبح و شب تو روز است 

صبح و شب ما روز است 

در پنجه ی هر صبحی 

هر شب در ره ما روز است 


صد جام بدادند 

و یک جام چون او نیست 

صد دام درافکندند 

یک حادثه افرون نیست 


صبحدمان در خواب 

آورده یکی دریافت 

زین یک هزاران پیام باشد 

هزاران خرد و برداشت 


در این ره پایان نخواهد ماند 

درمانده و گمگشته و گم کرده 

کر و کور و بی هنر و بی دل 

 افکنده بر کف خواهد ماند 


برخیز و بیا که رهت جدا باشد 

 در این ره ایستاده نمان یک دم 

در این ره یک دم ایستادن خطا باشد 

صبح و شب رهرو در پی جلا باشد 


یک پیام آوردیم و صد پیمان 

به ره آوردیم و دوصد پیکان 

سرمست و مدهوش و دل بر کف 

با دل و جان پر کشیدی به صد کیهان 


درد و رنجی در این ره نیست 

جبری نه ایستاده سر راه تو 

توان از من و سرکردگی از تو 

دل از من و دلدادگی از تو 


ترس و جهل در تو

 نگاه دار تو باشد 

ساکن و راکد بنشاندت در ره 


چسبیده به مین مانی 

لرزیده بر زمین مانی 


در این ره آ بی قرار و بی پروا 

 با دل آ که قرار نماند تو را 


بی قراری و دلتنگی نمک هر عشق است 

امواج یافتگی و دریافتگی در هر عشق است 



یا پا در این ره نه 

یا درمانده در آن ره مانی 

یا دل و جان بر ما نه 

یا گاو و خر این‌جا مانی . 


۱۴۰۰/۱۱/۲۴ ۷:۴۷ بامداد


درک و مرام


لبخند به مرام هم برمی گرده به کسی که دردش بیشتر و عقل بیشتر هم داره ولی برای ناراحت نکردن دیگران و شریک نشدن درداش با دیگران و اندوهگین نکردن دیگران می خنده و روی خوش نشون می ده و انرژی مثبت می ده .

 زندگی رو به مردم تلخ نکردن و شاد کردن دیگران مرام می خواد ،

 چرا همش شوق غمگین کردن مردمو دارن و می خوان ثابت کنن هر کی افسردگی بگیره و به دیگران ناراحتی و افسردگی بده ینی پر مغزه ، 

می خوان مردمو از مغر و فکر و اندیشه گریزون کنن .