Asoka

 


آشوک (Asoka) 2001

 

نویسنده ساکت چودری و سانتوش سیوان

کارگردان سانتوش سیوان

تهیه کننده سانجیو چاولا

بازیگران شاهرخ خان و کارینا کاپور

 

داستان فیلم آشوک درباره ی شاه ماگادها آشوک 304-232 پیش از میلاد از سلسله ی موریا هست که داستان زندگی شگفت انگیزی داشت که در تاریخ ماند اما برای دستکاری های همیشگی افراد در تاریخ بخش هایی از آن دچار تحریف شده است .

در این فیلم تحسین برانگیز که از نخست یادآورشده که هیچ ادعایی بر تاریخی صرف بودنش نداشته اند بخش ها و چیزهایی هست که روی مرا به آن ها کشانده تا دست بر کلیددان (کیبورد) رایانه برم و اندیشه هایم را در برگک (وبلاگ) خودم برجا بگذارم .

آشوک به معنای بی اندوه است اما جو خانواده و فرمان پدرش او را جنگجو بار آورد با این که پدربزرگش هنگام هجرت از سلطنت به کنج عزلت به وی پند داد که از شمشیر دوری کند چون اگر از غلاف کشیده شود خون می خواهد و باید دست به کشتار زند . آشوک شمشیر در رو انداخته شده را برمی دارد و بازی می کند چون هر شاهزاده ی جنگجویی که پیروزی در جنگ را برای عزیز شدن پیش پدر و در آینده کسب تخت پادشاهی که موجب کشته شدن پرنده ای می شود . برای نخستین بار می بیند که خون جانداری ریخته شده است و از فشار ناراحتی خون از بینی اش روان می شود . 


 

نخست اتهام کشتن بردرانش برای تخت پادشاهی به میان می آید و نه خود آشوک و نه دیگران سخن از این به میان نمی آورند که برادرانش بارها قصدجان آشوک را کرده بودند و مادرش را به قتل رسانده بودند هنگامی که به قصد کشتن زن باردارش آمده بودند و نا موفق دست به کشتن مادرش زده بودند .

از سویی آشوک را تنها در جنگ با کالینگ که حکومت مردم شناخته می شود شماتت می کنند . آشوک جنگ های دیگری هم پیش از آن کرده بود و بیگناهان بسیاری می شد کشته شده باشند در آن جنگ ها که به گفته ی پدرش بوده است .

کس دیگری که روی هر کس را به خود می کشاند نظامی است که براحتی به شاهزاده و کورواکی دستور می دهد و خود را عاقل مطلق می داند _با این که خودش هم باعث به خطر افتادن جان شاهزاده آریا می شود اما همچنان پررو _که دستور هم می دهد و حکم بر کشتن آشوک را هم صادر می کند " اون باید بمیره " . همراهی اش و رفتارش برای کوچک بودن شاهزاده و دخترحقیقی شاه نبودن کورواکی و دستور دادن چون شاه کشوری بر گرفتن جان شاه کشوری دیگر ، روی مرا کشاند به این که تا چه اندازه حق دارد و دیگران هم و از سوی دیگر یک نظامی حالا می گوییم معتمد چگونه از دخترحقیقی شاه نبودن کورواکی آگاه است که سرکوفتش را هم می زند ؟

نشان داده می شود که سربازان از دستور آشوک سواستفاده کرده و به نام او غارت می کنند و کسی هم نمی گوید چرا حتا دوستش که در برابر آشوک تنها در جنگ با کالینگ ایستاد !

آشوک پس از عاشق شدن و بازگشت به کاخ ، دستور پدر بر جنگی دیگر را زیرپا می گذارد و از جنگیدن بر سر تخت با برادرانش کناره می گیرد . پس سرآغاز متوقف کردن جنگ و کشتار و دعوای جانشینی می بود .

وی فرمان رزم را رها کرده و به دیدار دلبرش که با وی مزدوج شده می رود و با خاکستر کسانی که می گماند که زن و شاهزاده ی کالینگ هستند رو به رو می شود . فداکاری زن و بچه اش که در ظاهر کار نیک و ایثار است ، باعث مرگ هزاران تن دیگر می شود چون آشوک با مرده انگاشتن کورواکی و شاهزاده کوچولو روح جنگجویی و انتقام در ضمیرش روشن می شود .

کاری که به چشم ما نیک است می شواند بد و حتا خطرناک باشد .

ما آگاه نیستیم و نمی دانیم براستی خوب چیست و بد چیست پس قضاوت یکدیگر برای چیست ؟  

اگر بیندیشیم درست ، خوب و بد را یا حکومتها و ادیان تعیین می کنند و یا انانیت و منیت خود و دیگران .

( شاید آن خوب نباشد و بد نباشد چون حقیقت چیز دیگری است و ما نمی دانیم)

انانیت آن نظامی که حکم قتل آشوک را صادر کرد و تایید مردم احمق و توهم زنی که موجب دل مردگی و عزاداری آشوک شد دلیل بر کشتار بی شمار مردم و خودشان به علت اشتباه از جهل و حق بجانب بودن اشخاص است .

مردم ، حکام ، ادیان قوانینی نصب می کنند که آن ها را بالاتر از قوانین خداوندی و حکمت خداوند می دانند و ضربه اش را که می خورند می اندازند گردن بداقبالی و چرخ گردون و نا هماهنگی کاینات با آن ها !!

آشوک با فرستادن پاسخ پیغام حکومت کالینگ و یا نامه یا پیام یا گفتگو با مقام ارشدش می توانست از جنگ جلوگیری کند . یعنی در شک هستم که چنین شاه مقتدر با نبوغ جالبی که دست کم در فیلم نشان می دهد و از داستان و شواهد دیگر نمایان است به همین آسانی بی چنین کار ساده ی دیپلماسی که در آن عصر غریب نبوده است ، یک پیغام نفرستاده است یا حتا دیدار کوچکی نداشته است .

اما سکانس جالب پایانی که به دیدم شاید اگر هر فاتحی برمی گشت و به کشتار و درد و رنج ها و زجرها و شرایط و خرابی ها و خسارات و موقعیتی که برای زمین بیش تر پول بیش تر تخت و ترس و احترام و بله قربان گوی بیش تر به بار آورده است ، از کار خود پشیمان و طمع اش از بین نرفته حداقل کم تر می شد و شاید اگر دست برنمی داشت از کشورگشایی و جنگ دست کم با دقت و مدیریت بیش تری از رخدادها و وقایع جلوگیری یا کنترل می کرد .

شاید به خود می آمد مانند هر کسی که با یدن این فیلم دیگرگون می شود و به خود می آید و شاید برداشت و مقایسه ای یا یادواره ای در سرش آمده باشد و پشیمان شده باشد و دگرگون ، او هم چنین می شد .

با نگاهی می اندیشی که شاید اگر یک کار کوچک را گفتار کوچک را انانیت را پاک می کردیم ، بسیاری وقایع نمی افتاد و زندگی بر خود و دیگران سخت نمی شد .

 

اگر این فیلم را دیده اید خوشحال می شوم دیدگاه تان را برایم بفرستید

 

#انانیت #انسانیت #دیگرگون #تخت #شماتت #حق #آشوک #گفتار #پندار #کردار #آنهاازفکرتو_میترسند #بیندیش #انسان_کامل #زندگی_رابرای_دیگران_سخت_نکنیم #ری_استارت #سیدمحمدحسینی

دانش و دانشمند

دانش و دانشمند


دانشمندان و خاصمان 


روحانیون مذاهب مختلف به دانشمندان می گویند شیطان پرست و دانشمندان به روحانیون مذاهب مختلف می گویند شیطان پرست . 

این ها به آن ها می گویند منتظر دجال آخرالزمان هستند و آن ها به این ها . 

شاید این ها نتیجه ی دخالت های مستبدانه و گستاخانه و اعمال و فن بیان حق به روحانیون و دانشمندان باشد . 

می دانم که دانش دانشمندان آن ها را به حقیقت بیش تر نزدیک کرده و می کند تا نماز و روزه و احکام مذهبی روحانیون را که ادعا می کنند از سوی خدا آمده اند چه رسد به مومن یا مسلمان یا مسیحی یا یهودی یا بودایی یا هندو یا زرتشتی یا ... 

همیشه قدرت بیش تر در دست روحانیون مذاهب بوده که خود را رسول و نبی می پندارند و هزاران سال هیت که به مردم قبولانده اند که حقیقت آن هست که آن ها مدعی آنند . 

و دانشمندان بلند پایه و راستین رانده شده به غارها و زیرزمین ها و تاریک خانه ها و فراموش خانه ها ی تاریخ شان رفته اند چون همین روحانیون مذاهب مختلف آن ها را به ارتداد و خیانت و هرزگی و ... متهم کرده و با جعل همه جانبه به زندان ها و شکنجه خانه ها و لانه های تفتیش عقاید فرستاده اند و مردم را چنان قبولانده اند که این ها همان هایند که باید در مقابل شان بجنگیم و دشمن و شیطان این هایند . 

دانشمندانی که حقیقت را یافته اند و خواسته اند مردم را با حقیقت رو به رو کنند و درستی را به مردم نشان دهند بیش تر مورد خصومت روحانیون و همین مردم قرار گرفته اند و جالب این جاست که مردم خودشان آن ها را منفور و مردم دیگر آن ها را می ستایند و مردمی که دانشمندان دیگران را می ستایند ، دانشمندان خود را منفور می دانند.

از سویی دولت ها هم از دانشمندان خوش شان نمی آیند مگر این که با دولت ها همکاری کنند تبانی کنند و خود را در راه قدرت آن ها بفروشند که این هم راهی خواهد بود تا دانشمندان مورد نفرت یا تشویق مردم و روحانیون بتوانند کار کنند . 

ولی دیگران که خود و راستی را در برابر مصلحت و منفعت نمی فروشند مجبور به بودم در سیاه چاله ها هستند و در خلوت ماندن ولی برخی دیگر از مناسک و مذاهب دور می شوند و پس از سال ها متوجه می شوند که خود مذهبی ابداع کرده اند و مناسک و احکامی بوجود آورده اند و از نشان راستین خود دور شده اند و هر آینه چندی شان این را درمی یابند . 

دشمن دانش روحانیون مذاهب مختلف و دولت ها و دانشمند نماهایند . 


دانش 


دانش آن اندازه گونه ها و پیچیدگی ها و روش ها دارد که بی شمار هست چون از گوهر خداوند یکتا ، آفریدگار هستی سرچشمه می گیرد. 

دولت ها و مذاهب چون نمی توانند خود یا دانشمند نماها را وادار به قالب کردن اهداف و منافع شان در دانش کنند و دانش قالبی خود را ابداع کنن !!! با دانش دشمن می شوند و خصومت خود را بر سر دانشمندان راستین می ریزند . 


اداها 


شاید فکر کنید ربطی به این جستار ندارد ولی من این گونه نمی اندیشم . 

به دید من اداهایی که دیگران می خواهند از رنجش و خشم از بی دانشی و استبداد خصلتی را مورد نقد قرار دهند ، بسیار به آن شخصیت نزدیک هست و نیت و ذات آن شخص . 

برای نمونه برای در آوردن ادای خشک مقدس ها معترض یا منتقد چشم هایش را می بندد و سیخ می نشیند و لب هایش را غنچه می کند تا ادای شخص خشک مقدس را دربیاورد . 

این در بردارنده ی این هست که مذهبیون و خشک مقدس ها برای گفتن چیزی به خصوص که مستبدانه و منفعت خود طلبانه باشد چشم ها را می بندند مانند خروس تا کس دیگری را نبینند و سیخ می نشینند تا نشان دهند حق به جانب هستند و مطلقا حق با آن هاست و نقدی را نمی پذیرند و این که لب های شان را غنچه می کنند تا نشان دهند همینی که هست یا حرف ما حق است و دیگر هیچ و تمام و شما ساکت باش و کاری که می گوییم را عمل کن . 


می گویند ادای کسی را درنیاور ولی با دقت به این اداها  عمل و طبیعت نادرست خصلتی را در می یابیم و شاید زننده باشد و ترک شود ولی شاید هم ترک نشود و مورد بغض و انتقام و خصومت شخص مورد نظر شود . 


قدرت 


قدرت این واژه که گاه با پول مترادف می شود و گاه پول می آورد ، گاه با احترام و اعتبار مالی و غیرمالی مترادف می شود و گاه احترام و اعتبار مالی و غیرمالی را می آورد ، گاه با حمایت مردم مترادف می شود و گاه حمایت مردم را می آورد ؛ بیش تر همه ی این واژه ها به مردم بستگی دارد که با نادان و جاهل نگه داشتن آن ها توسط دولت ها و روحانیون مذاهب مختلف و با خار کردن دانشمندان در هر بخش از راه شان ، مردم را از دانش و درستی جدا می کنند تا در جبهه ی نادانی و جهالت روحانیون و دولت ها بمانند و آن ها را تنها نگذارند تا دشمن خود دانشمندان را از گود به در کنند و موجبات اذیت شان را تدارک می بینند . 

آن مردمی که خود راضی به عزل دانشمندان می شوند و بعد خود را به ناراحتی می زنند هم دستان سردارن جهالت هستند . 

دار و دسته ی جاهلان و جاهل کنندگان خود شیطان روزگارند و دانشمندان را به اتهام شیطان پرستی مجازات می کنند . 

دار و دسته ی جاهلان فرصت طلب اجازه از شیاطین واقعی دارند تا به هر نحوی دانشمندان را آزار دهند و آن ها را خار کنند . 

خاطره ای موجب رنجش دست کم من می شود زمانی که استاد زبان انگلیسی ام که استاد دانشگاه و دانشمند نجیب و زیبارویی هستند و لباس های زیبا و معقول هم می پوشند می گفتند که گشت ارشاد جلوی ایشان را گرفته با وجود پدر و همسرشان !!! (یعنی از اونا باغیرت ترند) و کارت شناسایی که لباس مناسب نپوشیده اید ، از آن سوی زنی با لباس چسبیده و بدن نما می گذشت و در پاسخ اعتراض ایشان هست که آن ها با وقاحت می گویند آن مسئله اش فرق می کند . 

چه فرقی می کند مگر این که می خواهید دانشمندی را جلوی مردم تحقیر کنید برای جامه اش که معقول تر از هر کسی هست ولی احمقی را با بدترین و نامعقول ترین جامه اذیت نمی کنند ؟ 

پشتیبانی خانواده ی ایشان از فرهنگ بسیار و دانش و فهم آن خانواده هست . 

ولی... 

چند تن گرفتار این اعمال خلاف اخلاق و ناموس و انسانیت شما شده اند و زندگی شان نابود شده است ؟ 

سکوت مردم چه از رضایت و چه از نارضایتی و چه از ترس از روی رضایت تلقی می شود .

 ساکت باشی یا بخندی طرفدار حاکمان و روحانیون و دار و دسته شان به حساب می آیی . 


دانش یا جهل 


از این روی که خاصمان شرور و منفعت طلب و دارندگان قدرت  مخالف دانش راستین و دانشمندان حقیقی هستند دلیل نمی شود تا از دانش و آگاهی ترسید و گریزان شد و در جهل ماند و یا از ترس ساکت ماند . 

مانند این می شود که چون نیازمند دستشویی رفتن می شویم خوراک نخوریم و یا چون زمین می خوریم بنشینیم و از جای برنخیزیم و یا چون کفشی نو پا را می زند کفش نو نخریم . 


هک سیاه 

در این جا هک همان انحراف یا مسیر انحرافی یا رویه ی انحرافی هست که بیش تر از آن چون هک کردن نیاز به نفوذ کردن دارد ، آن ها در اندیشه ی تو نفوذ می کنن چون مهم است چون اندیشه انگیزه می آفریند و رفتار و کردار ؛ اگر اندیشه خراب شود نیت می شود و قیل و قال و اعمال انفعالی محتاج تایید . 

اگر اندیشه درست شود انگیزه می سازد و گفتار و رفتار و کردار نیک که نیازمند پیام درونی درست هست ، نه محتاج کسی یا چیزی . 


و سیاه چون مانند هک انواع دارد که خطرناک ترین شان سیاه هست و هک سیاه یعنی شستشوی مغزی . 

هک سیاه از دید من تنها دسیسه چینی ها و قوانین و احکام مذهبی و دینی و... نیستند ، آن ها هم هستند ولی این ها با مغالطه ها و خلسه ها و تبلیغات متفاوت تنها رویه کاری های این خاصمان شرور هستند و از دید من مذاهب و مکاتب که خودشان به نام شیطانی نام می برند هم برضد دانشمندان هستند . 

آن هکرهای سیاه و خطرناک کسانی هستند که به نام های مختلف دید مردم را به دانشمندان بد می کنند و آن ها را خون خوارهای بچه کشی معرفی می کنند که تنها راه نجات از دست دانشمندان نمایشی را مسیر خودشان ، مذهب خودشان ، منفعت خودشان معرفی می کنند . 

خودشان داعش هستند و خودشان طالبان و بوکوحرام و ایلوماتی و کلوب بوهیمن و کلوب های قربانی انسان و ... تا مردم جاهل شده و دانش گریز بترسند و به آن ها پناه بیاورند . 


دانش راستین و خداوند یکتا 


دانش راستین که بی تردید و بی شک به خداوند یکتا یی می رسد که دربردارنده ی همه ی دانش ها و زیبایی هاست و درست نشان داده و پابرجا شده ی دانشمندان راستین هست ، کسی که نیروی زایش از او سرچشمه می گیرد و انسان را از هیچ می پرورد و نویسنده ی دادگر و توانای جهان ها و هستی هایی که با دانش و آگاهی شناخته می شود ، نه با خرافه و یاوه و جهل و حقارت ها و حماقت های تعلیم داده ی منفعت طلبان .

راه رسیدن به خدا برابر با راه دانش راستین هست . 

دانش از خداست و در اندیشه درست هست . آنها از  اندیشیدن می ترسند . 

« آن ها از فکر تو می‌ترسند » و مردم از ترس آن ها خود را بی اندیشه می کنند مانند ربات مانند آلت دست شیاطین مدعی خدا و خدا می داند که سخن خدا را آن ها نمی دانند یا نمی گویند که دانشمندان هستند که سخن خدا را می دانند و می گویند . 


این ها باور من هستند .